یک دو سه، تمرین آرام زندگی کردن می کنم
همانطور که در پست قبلی نوشتم نسبت به سابق درونم آرامتر شده است. البته به این معنا نیست که همه چیز تمام شده و هر چیزی همانطور که باید باشد شده. نه اتفاقا این دفعه منطقیتر به قضیه نگاه میکنم و از تغییرات ناگهانی و سریع نه خوشحال میشوم و نه غمگین و فقط سعی دارم با مبارزه آهسته و پیوسته دشمن نفس را از سرزمین جان بیرون کنم.
اما درسهایی که تا الان گرفتهام را کمی مرور میکنم. اول از اینکه باید برنامه ریزی داشته باشم. برنامهریزی عملی و منظم و تعهد به انجامش. خالی کردن ذهنم از فکرهای ناراحتکننده، خستهکننده و عصبانیکننده. زنگ تفریح به خودم و استراحت کافی. شکر گزاری از خداوند و یادآوری جنبههای مثتبت رفتاری و پیشرفتهای هر چند کوچکم برای اینکه به ادامه راه دلگرم شوم.